حکایتی شگفت انگیز

پس از مدتی که بدنبال مطلبی در مورد مرحوم سید صدرالدین کاشف بودم سرانجام در سایت فاضل ارجمند جناب آقای حجه الاسلام دکتر سید حسن عاملی-دامت توفیقاته- مطلبی در خصوص وفات قطب العارفین سید صدرالدین کاشف دزفولی-قدس سره- یافتم. گرچه منبع ایشان از این مطلب درج نگردیده و از ایشان تقاضا دارم که به اطلاع این بنده حقیر برسانند ولیکن خواندن این حکایت برای خوانندگان وبلاگ کاشف دزفولی بسیار مفید و در عین حال شگفت آور است. عین متن چنین است:

«سید صدرالدین دزفولی

حضرت آیت الله بهجت فرمودند: "ما هفتصد سال از معنویت عقبیم، زمانی بود که در نجف اشرف کسی که اهل کرامت  نبود نادر بود، اینک کسی که اهل کرامت است نادر است".

کاتب گوید: غالب بلاد به برکت انفاس اهل کرامت و علماء بالله مصونیت کامل داشت، سید صدرالدین دزفولی در دزفول ملجأ و مأوای اهل معرفت و محتاجان ناعلاج بود، شهر دزفول حتی بعد از فوت او در قبضه انفاس الهی آن بزرگ مرد بود! وقتی جنازه را در چادری در کنار رود دز قرار دادند و شیخ محمد غسال وارد چادر شد؛ بعد از لحظاتی مردم شاهد خروج مضطربانه و دلهره شیخ محمد شدند، وقتی از علت سؤال کردند گفت من وقتی شروع به غسل نمودم سید چشم باز کرد و گفت: آقاشیخ محمد! اول وضو بگیر بعد بیا مرا غسل کن!»[1]



[1] -بیست حکایت تربیتی برای جوانان و نوجوانان؛ سید حسن عاملی، اردبیل، 1377: بر گرفته از سایت ایشان:

http://www.darolershad.org